باد بهار
فال حافظ
فال حافظ
دیوان حافظ
نظر و پیشنهاد
دیوان غزلیات حافظ شیرازی
جستجو کنید:
نمایش همه
۱-
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
۲-
صلاح کار کجا و من خراب کجا
۳-
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
۴-
صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را
۵-
دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را
۶-
به ملازمان سلطان که رساند این دعا را
۷-
صوفی بیا که آینه صافیست جام را
۸-
ساقیا برخیز و درده جام را
۹-
رونق عهد شباب است دگر بستان را
۱۰-
دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما
۱۱-
ساقی به نور باده برافروز جام ما
۱۲-
ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما
۱۳-
میدمد صبح و کله بست سحاب
۱۴-
گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب
۱۵-
ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت
۱۶-
خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت
۱۷-
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
۱۸-
ساقیا آمدن عید مبارک بادت
۱۹-
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
۲۰-
روزه یک سو شد و عید آمد و دلها برخاست
۲۱-
دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
۲۲-
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
۲۳-
خیال روی تو در هر طریق همره ماست
۲۴-
مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست
۲۵-
شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست
۲۶-
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست
۲۷-
در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
۲۸-
به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست
۲۹-
ما را ز خیال تو چه پروای شراب است
۳۰-
زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست
۳۱-
آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است
۳۲-
خدا چو صورت ابروی دلگشای تو بست
۳۳-
خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است
۳۴-
رواق منظر چشم من آشیانه توست
۳۵-
برو به کار خود ای واعظ این چه فریادست
۳۶-
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
۳۷-
بیا که قصر امل سخت سست بنیادست
۳۸-
بی مهر رخت روز مرا نور نماندست
۳۹-
باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است
۴۰-
المنة لله که در میکده باز است
۴۱-
اگر چه باده فرح بخش و باد گلبیز است
۴۲-
حال دل با تو گفتنم هوس است
۴۳-
صحن بستان ذوق بخش و صحبت یاران خوش است
۴۴-
کنون که بر کف گل جام باده صاف است
۴۵-
در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است
۴۶-
گل در بر و می در کف و معشوق به کام است
۴۷-
به کوی میکده هر سالکی که ره دانست
۴۸-
صوفی از پرتو می راز نهانی دانست
۴۹-
روضه خلد برین خلوت درویشان است
۵۰-
به دام زلف تو دل مبتلای خویشتن است
۵۱-
لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است
۵۲-
روزگاریست که سودای بتان دین من است
۵۳-
منم که گوشه میخانه خانقاه من است
۵۴-
ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است
۵۵-
خم زلف تو دام کفر و دین است
۵۶-
دل سراپرده محبت اوست
۵۷-
آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوست
۵۸-
سر ارادت ما و آستان حضرت دوست
۵۹-
دارم امید عاطفتی از جانب دوست
۶۰-
آن پیک نامور که رسید از دیار دوست
۶۱-
صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست
۶۲-
مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست
۶۳-
روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست
۶۴-
اگر چه عرض هنر پیش یار بیادبیست
۶۵-
خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست
۶۶-
بنال بلبل اگر با منت سر یاریست
۶۷-
یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست
۶۸-
ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیست
۶۹-
کس نیست که افتاده آن زلف دوتا نیست
۷۰-
مردم دیده ما جز به رخت ناظر نیست
۷۱-
زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست
۷۲-
راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
۷۳-
روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست
۷۴-
حاصل کارگه کون و مکان این همه نیست
۷۵-
خواب آن نرگس فتان تو بی چیزی نیست
۷۶-
جز آستان توام در جهان پناهی نیست
۷۷-
بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت
۷۸-
دیدی که یار جز سر جور و ستم نداشت
۷۹-
کنون که میدمد از بوستان نسیم بهشت
۸۰-
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
۸۱-
صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت
۸۲-
آن ترک پری چهره که دوش از بر ما رفت
۸۳-
گر ز دست زلف مشکینت خطایی رفت رفت
۸۴-
ساقی بیار باده که ماه صیام رفت
۸۵-
شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت
۸۶-
ساقی بیا که یار ز رخ پرده برگرفت
۸۷-
حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت
۸۸-
شنیدهام سخنی خوش که پیر کنعان گفت
۸۹-
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
۹۰-
ای هدهد صبا به سبا میفرستمت
۹۱-
ای غایب از نظر به خدا میسپارمت
۹۲-
میر من خوش میروی کاندر سر و پا میرمت
۹۳-
چه لطف بود که ناگاه رشحه قلمت
۹۴-
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
۹۵-
مدامم مست میدارد نسیم جعد گیسویت
۹۶-
درد ما را نیست درمان الغیاث
۹۷-
تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج
۹۸-
اگر به مذهب تو خون عاشق است مباح
۹۹-
دل من در هوای روی فرخ
۱۰۰-
دی پیر می فروش که ذکرش به خیر باد
۱۰۱-
شراب و عیش نهان چیست کار بیبنیاد
۱۰۲-
دوش آگهی ز یار سفرکرده داد باد
۱۰۳-
روز وصل دوستداران یاد باد
۱۰۴-
جمالت آفتاب هر نظر باد
۱۰۵-
صوفی ار باده به اندازه خورد نوشش باد
۱۰۶-
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
۱۰۷-
حسن تو همیشه در فزون باد
۱۰۸-
خسروا گوی فلک در خم چوگان تو باد
۱۰۹-
دیر است که دلدار پیامی نفرستاد
۱۱۰-
پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد
۱۱۱-
عکس روی تو چو در آینه جام افتاد
۱۱۲-
آن که رخسار تو را رنگ گل و نسرین داد
۱۱۳-
بنفشه دوش به گل گفت و خوش نشانی داد
۱۱۴-
همای اوج سعادت به دام ما افتد
۱۱۵-
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
۱۱۶-
کسی که حسن و خط دوست در نظر دارد
۱۱۷-
دل ما به دور رویت ز چمن فراغ دارد
۱۱۸-
آن کس که به دست جام دارد
۱۱۹-
دلی که غیب نمای است و جام جم دارد
۱۲۰-
بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایه بان دارد
۱۲۱-
هر آن کو خاطر مجموع و یار نازنین دارد
۱۲۲-
هر آن که جانب اهل خدا نگه دارد
۱۲۳-
مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد
۱۲۴-
آن که از سنبل او غالیه تابی دارد
۱۲۵-
شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد
۱۲۶-
جان بی جمال جانان میل جهان ندارد
۱۲۷-
روشنی طلعت تو ماه ندارد
۱۲۸-
نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد
۱۲۹-
اگر نه باده غم دل ز یاد ما ببرد
۱۳۰-
سحر بلبل حکایت با صبا کرد
۱۳۱-
بیا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد
۱۳۲-
به آب روشن می عارفی طهارت کرد
۱۳۳-
صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد
۱۳۴-
بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد
۱۳۵-
چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد
۱۳۶-
دست در حلقه آن زلف دوتا نتوان کرد
۱۳۷-
دل از من برد و روی از من نهان کرد
۱۳۸-
یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
۱۳۹-
رو بر رهش نهادم و بر من گذر نکرد
۱۴۰-
دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
۱۴۱-
دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد
۱۴۲-
دوستان دختر رز توبه ز مستوری کرد
۱۴۳-
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
۱۴۴-
به سر جام جم آن گه نظر توانی کرد
۱۴۵-
چه مستیست ندانم که رو به ما آورد
۱۴۶-
صبا وقت سحر بویی ز زلف یار میآورد
۱۴۷-
نسیم باد صبا دوشم آگهی آورد
۱۴۸-
یارم چو قدح به دست گیرد
۱۴۹-
دلم جز مهر مه رویان طریقی بر نمیگیرد
۱۵۰-
ساقی ار باده از این دست به جام اندازد
۱۵۱-
دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمیارزد
۱۵۲-
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
۱۵۳-
سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد
۱۵۴-
راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد
۱۵۵-
اگر روم ز پی اش فتنهها برانگیزد
۱۵۶-
به حسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد
۱۵۷-
هر که را با خط سبزت سر سودا باشد
۱۵۸-
من و انکار شراب این چه حکایت باشد
۱۵۹-
نقد صوفی نه همه صافی بیغش باشد
۱۶۰-
خوش است خلوت اگر یار یار من باشد
۱۶۱-
کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد
۱۶۲-
خوش آمد گل وز آن خوشتر نباشد
۱۶۳-
گل بی رخ یار خوش نباشد
۱۶۴-
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
۱۶۵-
مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
۱۶۶-
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
۱۶۷-
ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد
۱۶۸-
گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد
۱۶۹-
یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد
۱۷۰-
زاهد خلوت نشین دوش به میخانه شد
۱۷۱-
دوش از جناب آصف پیک بشارت آمد
۱۷۲-
عشق تو نهال حیرت آمد
۱۷۳-
در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد
۱۷۴-
مژده ای دل که دگر باد صبا بازآمد
۱۷۵-
صبا به تهنیت پیر می فروش آمد
۱۷۶-
سحرم دولت بیدار به بالین آمد
۱۷۷-
نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
۱۷۸-
هر که شد محرم دل در حرم یار بماند
۱۷۹-
رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
۱۸۰-
ای پسته تو خنده زده بر حدیث قند
۱۸۱-
بعد از این دست من و دامن آن سرو بلند
۱۸۲-
حسب حالی ننوشتی و شد ایامی چند
۱۸۳-
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
۱۸۴-
دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند
۱۸۵-
نقدها را بود آیا که عیاری گیرند
۱۸۶-
گر می فروش حاجت رندان روا کند
۱۸۷-
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
۱۸۸-
مرا به رندی و عشق آن فضول عیب کند
۱۸۹-
طایر دولت اگر باز گذاری بکند
۱۹۰-
کلک مشکین تو روزی که ز ما یاد کند
۱۹۱-
آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند
۱۹۲-
سرو چمان من چرا میل چمن نمیکند
۱۹۳-
در نظربازی ما بیخبران حیرانند
۱۹۴-
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
۱۹۵-
غلام نرگس مست تو تاجدارانند
۱۹۶-
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
۱۹۷-
شاهدان گر دلبری زین سان کنند
۱۹۸-
گفتم کی ام دهان و لبت کامران کنند
۱۹۹-
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند
۲۰۰-
دانی که چنگ و عود چه تقریر میکنند
۲۰۱-
شراب بیغش و ساقی خوش دو دام رهند
۲۰۲-
بود آیا که در میکدهها بگشایند
۲۰۳-
سالها دفتر ما در گرو صهبا بود
۲۰۴-
یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود
۲۰۵-
تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
۲۰۶-
پیش از اینت بیش از این اندیشه عشاق بود
۲۰۷-
یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود
۲۰۸-
خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود
۲۰۹-
قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود
۲۱۰-
دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود
۲۱۱-
دوش میآمد و رخساره برافروخته بود
۲۱۲-
یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود
۲۱۳-
گوهر مخزن اسرار همان است که بود
۲۱۴-
دیدم به خواب خوش که به دستم پیاله بود
۲۱۵-
به کوی میکده یا رب سحر چه مشغله بود
۲۱۶-
آن یار کز او خانه ما جای پری بود
۲۱۷-
مسلمانان مرا وقتی دلی بود
۲۱۸-
در ازل هر کو به فیض دولت ارزانی بود
۲۱۹-
کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود
۲۲۰-
از دیده خون دل همه بر روی ما رود
۲۲۱-
چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود
۲۲۲-
از سر کوی تو هر کو به ملالت برود
۲۲۳-
هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود
۲۲۴-
خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود
۲۲۵-
ساقی حدیث سرو و گل و لاله میرود
۲۲۶-
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
۲۲۷-
گر چه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود
۲۲۸-
گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود
۲۲۹-
بخت از دهان دوست نشانم نمیدهد
۲۳۰-
اگر به باده مشکین دلم کشد شاید
۲۳۱-
گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید
۲۳۲-
بر سر آنم که گر ز دست برآید
۲۳۳-
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
۲۳۴-
چو آفتاب می از مشرق پیاله برآید
۲۳۵-
زهی خجسته زمانی که یار بازآید
۲۳۶-
اگر آن طایر قدسی ز درم بازآید
۲۳۷-
نفس برآمد و کام از تو بر نمیآید
۲۳۸-
جهان بر ابروی عید از هلال وسمه کشید
۲۳۹-
رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید
۲۴۰-
ابر آذاری برآمد باد نوروزی وزید
۲۴۱-
معاشران ز حریف شبانه یاد آرید
۲۴۲-
بیا که رایت منصور پادشاه رسید
۲۴۳-
بوی خوش تو هر که ز باد صبا شنید
۲۴۴-
معاشران گره از زلف یار باز کنید
۲۴۵-
الا ای طوطی گویای اسرار
۲۴۶-
عید است و آخر گل و یاران در انتظار
۲۴۷-
صبا ز منزل جانان گذر دریغ مدار
۲۴۸-
ای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر
۲۴۹-
ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار
۲۵۰-
روی بنمای و وجود خودم از یاد ببر
۲۵۱-
شب وصل است و طی شد نامه هجر
۲۵۲-
گر بود عمر به میخانه رسم بار دگر
۲۵۳-
ای خرم از فروغ رخت لاله زار عمر
۲۵۴-
دیگر ز شاخ سرو سهی بلبل صبور
۲۵۵-
یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور
۲۵۶-
نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیر
۲۵۷-
روی بنما و مرا گو که ز جان دل برگیر
۲۵۸-
هزار شکر که دیدم به کام خویشت باز
۲۵۹-
منم که دیده به دیدار دوست کردم باز
۲۶۰-
ای سرو ناز حسن که خوش میروی به ناز
۲۶۱-
درآ که در دل خسته توان درآید باز
۲۶۲-
حال خونین دلان که گوید باز
۲۶۳-
بیا و کشتی ما در شط شراب انداز
۲۶۴-
خیز و در کاسه زر آب طربناک انداز
۲۶۵-
برنیامد از تمنای لبت کامم هنوز
۲۶۶-
دلم رمیده لولیوشیست شورانگیز
۲۶۷-
ای صبا گر بگذری بر ساحل رود ارس
۲۶۸-
گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس
۲۶۹-
دلا رفیق سفر بخت نیکخواهت بس
۲۷۰-
درد عشقی کشیدهام که مپرس
۲۷۱-
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
۲۷۲-
بازآی و دل تنگ مرا مونس جان باش
۲۷۳-
اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش
۲۷۴-
به دور لاله قدح گیر و بیریا میباش
۲۷۵-
صوفی گلی بچین و مرقع به خار بخش
۲۷۶-
باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش
۲۷۷-
فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش
۲۷۸-
شراب تلخ میخواهم که مردافکن بود زورش
۲۷۹-
خوشا شیراز و وضع بیمثالش
۲۸۰-
چو برشکست صبا زلف عنبرافشانش
۲۸۱-
یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
۲۸۲-
ببرد از من قرار و طاقت و هوش
۲۸۳-
سحر ز هاتف غیبم رسید مژده به گوش
۲۸۴-
هاتفی از گوشه میخانه دوش
۲۸۵-
در عهد پادشاه خطابخش جرم پوش
۲۸۶-
دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش
۲۸۷-
ای همه شکل تو مطبوع و همه جای تو خوش
۲۸۸-
کنار آب و پای بید و طبع شعر و یاری خوش
۲۸۹-
مجمع خوبی و لطف است عذار چو مهش
۲۹۰-
دلم رمیده شد و غافلم من درویش
۲۹۱-
ما آزمودهایم در این شهر بخت خویش
۲۹۲-
قسم به حشمت و جاه و جلال شاه شجاع
۲۹۳-
بامدادان که ز خلوتگه کاخ ابداع
۲۹۴-
در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
۲۹۵-
سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ
۲۹۶-
طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کف
۲۹۷-
زبان خامه ندارد سر بیان فراق
۲۹۸-
مقام امن و می بیغش و رفیق شفیق
۲۹۹-
اگر شراب خوری جرعهای فشان بر خاک
۳۰۰-
هزار دشمنم ار میکنند قصد هلاک
۳۰۱-
ای دل ریش مرا با لب تو حق نمک
۳۰۲-
خوش خبر باشی ای نسیم شمال
۳۰۳-
شممت روح وداد و شمت برق وصال
۳۰۴-
دارای جهان نصرت دین خسرو کامل
۳۰۵-
به وقت گل شدم از توبه شراب خجل
۳۰۶-
اگر به کوی تو باشد مرا مجال وصول
۳۰۷-
هر نکتهای که گفتم در وصف آن شمایل
۳۰۸-
ای رخت چون خلد و لعلت سلسبیل
۳۰۹-
عشقبازی و جوانی و شراب لعل فام
۳۱۰-
مرحبا طایر فرخ پی فرخنده پیام
۳۱۱-
عاشق روی جوانی خوش نوخاستهام
۳۱۲-
بشری اذ السلامه حلت بذی سلم
۳۱۳-
بازآی ساقیا که هواخواه خدمتم
۳۱۴-
دوش بیماری چشم تو ببرد از دستم
۳۱۵-
به غیر از آن که بشد دین و دانش از دستم
۳۱۶-
زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم
۳۱۷-
فاش میگویم و از گفته خود دلشادم
۳۱۸-
مرا میبینی و هر دم زیادت میکنی دردم
۳۱۹-
سالها پیروی مذهب رندان کردم
۳۲۰-
دیشب به سیل اشک ره خواب میزدم
۳۲۱-
هر چند پیر و خسته دل و ناتوان شدم
۳۲۲-
خیال نقش تو در کارگاه دیده کشیدم
۳۲۳-
ز دست کوته خود زیر بارم
۳۲۴-
گر چه افتاد ز زلفش گرهی در کارم
۳۲۵-
گر دست دهد خاک کف پای نگارم
۳۲۶-
در نهانخانه عشرت صنمی خوش دارم
۳۲۷-
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
۳۲۸-
من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم
۳۲۹-
جوزا سحر نهاد حمایل برابرم
۳۳۰-
تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم
۳۳۱-
به تیغم گر کشد دستش نگیرم
۳۳۲-
مزن بر دل ز نوک غمزه تیرم
۳۳۳-
نماز شام غریبان چو گریه آغازم
۳۳۴-
گر دست رسد در سر زلفین تو بازم
۳۳۵-
در خرابات مغان گر گذر افتد بازم
۳۳۶-
مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزم
۳۳۷-
چرا نه در پی عزم دیار خود باشم
۳۳۸-
من دوستدار روی خوش و موی دلکشم
۳۳۹-
خیال روی تو چون بگذرد به گلشن چشم
۳۴۰-
من که از آتش دل چون خم می در جوشم
۳۴۱-
گر من از سرزنش مدعیان اندیشم
۳۴۲-
حجاب چهره جان میشود غبار تنم
۳۴۳-
چل سال بیش رفت که من لاف میزنم
۳۴۴-
عمریست تا من در طلب هر روز گامی میزنم
۳۴۵-
بی تو ای سرو روان با گل و گلشن چه کنم
۳۴۶-
من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم
۳۴۷-
صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم
۳۴۸-
دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم
۳۴۹-
دوش سودای رخش گفتم ز سر بیرون کنم
۳۵۰-
به عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم
۳۵۱-
حاشا که من به موسم گل ترک می کنم
۳۵۲-
روزگاری شد که در میخانه خدمت میکنم
۳۵۳-
من ترک عشق شاهد و ساغر نمیکنم
۳۵۴-
به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم
۳۵۵-
حالیا مصلحت وقت در آن میبینم
۳۵۶-
گرم از دست برخیزد که با دلدار بنشینم
۳۵۷-
در خرابات مغان نور خدا میبینم
۳۵۸-
غم زمانه که هیچش کران نمیبینم
۳۵۹-
خرم آن روز کز این منزل ویران بروم
۳۶۰-
گر از این منزل ویران به سوی خانه روم
۳۶۱-
آن که پامال جفا کرد چو خاک راهم
۳۶۲-
دیدار شد میسر و بوس و کنار هم
۳۶۳-
دردم از یار است و درمان نیز هم
۳۶۴-
ما بی غمان مست دل از دست دادهایم
۳۶۵-
عمریست تا به راه غمت رو نهادهایم
۳۶۶-
ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمدهایم
۳۶۷-
فتوی پیر مغان دارم و قولیست قدیم
۳۶۸-
خیز تا از در میخانه گشادی طلبیم
۳۶۹-
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
۳۷۰-
صلاح از ما چه میجویی که مستان را صلا گفتیم
۳۷۱-
ما درس سحر در ره میخانه نهادیم
۳۷۲-
بگذار تا ز شارع میخانه بگذریم
۳۷۳-
خیز تا خرقه صوفی به خرابات بریم
۳۷۴-
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
۳۷۵-
صوفی بیا که خرقه سالوس برکشیم
۳۷۶-
دوستان وقت گل آن به که به عشرت کوشیم
۳۷۷-
ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم
۳۷۸-
ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم
۳۷۹-
سرم خوش است و به بانگ بلند میگویم
۳۸۰-
بارها گفتهام و بار دگر میگویم
۳۸۱-
گر چه ما بندگان پادشهیم
۳۸۲-
فاتحهای چو آمدی بر سر خستهای بخوان
۳۸۳-
چندان که گفتم غم با طبیبان
۳۸۴-
میسوزم از فراقت روی از جفا بگردان
۳۸۵-
یا رب آن آهوی مشکین به ختن بازرسان
۳۸۶-
خدا را کم نشین با خرقه پوشان
۳۸۷-
شاه شمشادقدان خسرو شیرین دهنان
۳۸۸-
بهار و گل طرب انگیز گشت و توبه شکن
۳۸۹-
چو گل هر دم به بویت جامه در تن
۳۹۰-
افسر سلطان گل پیدا شد از طرف چمن
۳۹۱-
خوشتر از فکر می و جام چه خواهد بودن
۳۹۲-
دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن
۳۹۳-
منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن
۳۹۴-
ای روی ماه منظر تو نوبهار حسن
۳۹۵-
گلبرگ را ز سنبل مشکین نقاب کن
۳۹۶-
صبح است ساقیا قدحی پرشراب کن
۳۹۷-
ز در درآ و شبستان ما منور کن
۳۹۸-
ای نور چشم من سخنی هست گوش کن
۳۹۹-
کرشمهای کن و بازار ساحری بشکن
۴۰۰-
بالابلند عشوه گر نقش باز من
۴۰۱-
چون شوم خاک رهش دامن بیفشاند ز من
۴۰۲-
نکتهای دلکش بگویم خال آن مه رو ببین
۴۰۳-
شراب لعل کش و روی مه جبینان بین
۴۰۴-
میفکن بر صف رندان نظری بهتر از این
۴۰۵-
به جان پیر خرابات و حق صحبت او
۴۰۶-
گفتا برون شدی به تماشای ماه نو
۴۰۷-
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
۴۰۸-
ای آفتاب آینه دار جمال تو
۴۰۹-
ای خونبهای نافه چین خاک راه تو
۴۱۰-
ای قبای پادشاهی راست بر بالای تو
۴۱۱-
تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو
۴۱۲-
مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو
۴۱۳-
خط عذار یار که بگرفت ماه از او
۴۱۴-
گلبن عیش میدمد ساقی گلعذار کو
۴۱۵-
ای پیک راستان خبر یار ما بگو
۴۱۶-
خنک نسیم معنبر شمامهای دلخواه
۴۱۷-
عیشم مدام است از لعل دلخواه
۴۱۸-
گر تیغ بارد در کوی آن ماه
۴۱۹-
وصال او ز عمر جاودان به
۴۲۰-
ناگهان پرده برانداختهای یعنی چه
۴۲۱-
در سرای مغان رفته بود و آب زده
۴۲۲-
ای که با سلسله زلف دراز آمدهای
۴۲۳-
دوش رفتم به در میکده خواب آلوده
۴۲۴-
از من جدا مشو که توام نور دیدهای
۴۲۵-
دامن کشان همیشد در شرب زرکشیده
۴۲۶-
از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه
۴۲۷-
چراغ روی تو را شمع گشت پروانه
۴۲۸-
سحرگاهان که مخمور شبانه
۴۲۹-
ساقی بیا که شد قدح لاله پر ز می
۴۳۰-
به صوت بلبل و قمری اگر ننوشی می
۴۳۱-
لبش میبوسم و در میکشم می
۴۳۲-
مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی
۴۳۳-
ای که بر ماه از خط مشکین نقاب انداختی
۴۳۴-
ای دل مباش یک دم خالی ز عشق و مستی
۴۳۵-
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
۴۳۶-
آن غالیه خط گر سوی ما نامه نوشتی
۴۳۷-
ای قصه بهشت ز کویت حکایتی
۴۳۸-
سبت سلمی بصدغیها فؤادی
۴۳۹-
دیدم به خواب دوش که ماهی برآمدی
۴۴۰-
سحر با باد میگفتم حدیث آرزومندی
۴۴۱-
چه بودی ار دل آن ماه مهربان بودی
۴۴۲-
به جان او که گرم دسترس به جان بودی
۴۴۳-
چو سرو اگر بخرامی دمی به گلزاری
۴۴۴-
شهریست پرظریفان و از هر طرف نگاری
۴۴۵-
تو را که هر چه مراد است در جهان داری
۴۴۶-
صبا تو نکهت آن زلف مشک بو داری
۴۴۷-
بیا با ما مورز این کینه داری
۴۴۸-
ای که در کوی خرابات مقامی داری
۴۴۹-
ای که مهجوری عشاق روا میداری
۴۵۰-
روزگاریست که ما را نگران میداری
۴۵۱-
خوش کرد یاوری فلکت روز داوری
۴۵۲-
طفیل هستی عشقند آدمی و پری
۴۵۳-
ای که دایم به خویش مغروری
۴۵۴-
ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی
۴۵۵-
عمر بگذشت به بیحاصلی و بوالهوسی
۴۵۶-
نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
۴۵۷-
هزار جهد بکردم که یار من باشی
۴۵۸-
ای دل آن دم که خراب از می گلگون باشی
۴۵۹-
زین خوش رقم که بر گل رخسار میکشی
۴۶۰-
سلیمی منذ حلت بالعراق
۴۶۱-
کتبت قصة شوقی و مدمعی باکی
۴۶۲-
یا مبسما یحاکی درجا من اللالی
۴۶۳-
سلام الله ما کر اللیالی
۴۶۴-
بگرفت کار حسنت چون عشق من کمالی
۴۶۵-
رفتم به باغ صبحدمی تا چنم گلی
۴۶۶-
این خرقه که من دارم در رهن شراب اولی
۴۶۷-
زان می عشق کز او پخته شود هر خامی
۴۶۸-
که برد به نزد شاهان ز من گدا پیامی
۴۶۹-
انت روائح رند الحمی و زاد غرامی
۴۷۰-
سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی
۴۷۱-
ز دلبرم که رساند نوازش قلمی
۴۷۲-
احمد الله علی معدله السلطان
۴۷۳-
وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانی
۴۷۴-
هواخواه توام جانا و میدانم که میدانی
۴۷۵-
گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی
۴۷۶-
نسیم صبح سعادت بدان نشان که تو دانی
۴۷۷-
دو یار زیرک و از باده کهن دومنی
۴۷۸-
نوش کن جام شراب یک منی
۴۷۹-
صبح است و ژاله میچکد از ابر بهمنی
۴۸۰-
ای که در کشتن ما هیچ مدارا نکنی
۴۸۱-
بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی
۴۸۲-
ای دل به کوی عشق گذاری نمیکنی
۴۸۳-
سحرگه ره روی در سرزمینی
۴۸۴-
تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی
۴۸۵-
ساقیا سایه ابر است و بهار و لب جوی
۴۸۶-
بلبل ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوی
۴۸۷-
ای بیخبر بکوش که صاحب خبر شوی
۴۸۸-
سحرم هاتف میخانه به دولتخواهی
۴۸۹-
ای در رخ تو پیدا انوار پادشاهی
۴۹۰-
در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی
۴۹۱-
به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی
۴۹۲-
سلامی چو بوی خوش آشنایی
۴۹۳-
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
۴۹۴-
ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی
۴۹۵-
می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی